به عطش ِ تابستان،
به سفيدى ِ زمستان،
به برگ هاى رقصان ِ پاييز
و به بوى بهارهاى نارنج قسم
كه نقش ِ خيالت
در تار و پودِ وجودم
خانه كرده است...
رهايم كن...رها...
خانه تكانى كن خانه ى دلِ ديوانه ام را...
به عطش ِ تابستان،
به سفيدى ِ زمستان،
به برگ هاى رقصان ِ پاييز
و به بوى بهارهاى نارنج قسم
كه نقش ِ خيالت
در تار و پودِ وجودم
خانه كرده است...
رهايم كن...رها...
خانه تكانى كن خانه ى دلِ ديوانه ام را...
تمامی حقوق برای سایت ((سکـــــــــــــو ت)) محفوظ است. کپی میکنی، اشکالی نداره ، ولی ما رو با نام ((سکـــــــــــــو ت)) لینک کن .