نگـــــــران نباش،

نگـــــــران نباش، " حــــال مـــن خـــــــوب اســت "

بــزرگ شـــده ام...

دیگر آنقـــدر کــوچک نیستـم که در دلــــتنگی هـــایم گم شــــوم...!

مــوختــه ام،

که این فـــاصــله ی کوتـــاه، بین لبخند و اشک نامش "زندگی ست"

آمــوختــه ام،

که دیگــر دلم برای "نبــودنـت" تنگ نشــــود.

راســــــتی،

دروغ گـــــفتن را نیــــــــز، خـــــــــوب یاد گـــرفتــه ام...!

"حــــال مـــن خـــــــوب اســت" ... خــــــوبِ خــــوب

گاه دلتنگ می شوم

دلتنگتر از همه دلتنگی ها

گوشه ای می نشینم

و حسرت ها را می شمارم

و باختن ها را،

و صدای شکستن ها را...

نمی دانم من کدام امید را ناامید کرده ام

و کدام خواهش را نشنیدم

و به کدام دلتنگی خندیدم

که این چنین دلتنگم.

دلتنگم، دلتنگ...!

به ساعت نگاه میکنم
حدود سه نصف شب است
چشم میبندم تا مباد که چشمانت را
از یادم برده باشم
و طبق عادت کنار پنچره میروم
سوسوی چند چراغ مهربان
و سایه های کشتزار شبگردان
خمیده و خاکستری
گسترده بر حاشیه ها
و صدای هیجان انگیز چند سگ
و بانگ آسمانی چند خروس
از شوق به هوا میپرم چون کودکیم
و خوشحال که هنوز
معمای سبز رودخانه از دور
برایم حل نشده است
آری از شوق به هوا میپرم
و خوب میدانم
سال هاست که مرده ام

 

با تو زیر بارانم
 

 

چتر برای چه؟
 

خیال که خیس نمیشود

 

مسآحتـ نگاهــــتـ را ڪـِـﮧحسابـ میـ ڪنـــم

ڪَــــمـ میـ آورم

نــگاهمـ نکــــטּ

ســـآیـــﮧ اــے بیش نــَـــمــــانـده . . .


گـــــــاهــــی سُـــــکــــوتـــــــ عــــلامـــــتـــــــــــ رضـــــایــتـــــــــ نـــیـــســتـــــــــ


شــــــایـــد کــــــســــی دارد خــــفـــــــه میــــــــــشود....


پُــــــــشـــتــــــــِ سَنـــگـــیــــنــــیِ یـــــــکــــــ درد...


هــــمچــــــــو زَنـــــــــــی کـــــــه اِمـــــروز جــــــــــوابــــــــــِ بـــــوق هـــای مــــردانِ هـــــــرز نــــــــگــاه را


بـــــا سُــــــکــــوتــــــــی مـــــرگـــــــبــــار مــــــــیداد

 

 


 
*هذیـ‗__‗ـان میگوید لبـ‗__‗ـانت*

 

 
* چیـ‗__‗ـز ﮮ شبیه "دوستـ‗__‗ـت دارم"*

* بر خـ__ـلاف چشمانـ‗__‗ـت...*

 

زیر آوارِ آخرین حرفتــ ــ ــ

جا مانده ام لعنتۓ

نمی دانی "خداحافظت" چند ریشتر بود ...


 
فاصله هارا بگذار برای خودشان

تا میتوانند قد علم کنند،

چه باک..

ما از ورای تمام حصار ها

بازهم عاشقانه میگوییم...

 

این منم خسته در این کلبه ی تنگ

جسم درمانده ام از روح جداست،

من، اگر سایه ی خویشم، یا رب

روح آواره ی من کیست، کجاست ؟

 

گرچه دلگیر تر از دیروزم

گرچه فردای غم انگیز مرا میخواند

لیک باور دارم

دلخوشی ها کمنیست

زندگی باید کرد

زندگی باید کرد

گاه با یک گل سرخ

گاه با یک دل تنگ

گاه باید رویید در پس این باران

گاه باید خندید

بر غمی بی پایین

زندگی باور میخواهد

ان هم از جنس امید

که اگر سختی راه به تو یک سینی زد

یک امید قلبی به تو میگوید

که خدا هست
هنوز....

اي عشق،بيا شاهد رسواشدنم باش

در محکمه سوگند مبرا شدنم باش

محکوم نگاهي به نگاه شفقم کن

اي عشق،تو فرياد تمنا شدنم باش

من جمله ي مبهم به لب قافيه هايم

تويک غزل از لحظه معناشدنم باش

قاضي قضا حکم به شيدا شدنم داد

تو زنده ترين شاهد شيداشدنم باش

داري که براي من آواره مهياست

فرمانبرم،آماده اجرا شدنم باش

يک چشم،مسلماني من بسته به زنار

اي عشق،توهم شاهد ترساشدنم باش

من لايق قرباني اين حکم نبودم

فرياد من ازاين همه نجواشدنم باش

«آزر»به تماشاي توآمد،توهم اي عشق

آماده ي يک لحظه تماشا شدنم باش

میدونم كــ ـه یــ ـه وقتایـے دلت میــ ـگیره از كــ ـارم

روزایـے كــ ـه حواسم نیــ ـست بـ ـگم خیــ ـلے دوست دارم

تو هم مثل منی انگار از ایــ ـن دلتنگے ها دارﮮ

تو هم از بـ ـس منو میــ ـخواﮮ یه جورایــ ــے خود آزارﮮ

كــ ـنارم هستے انگار همیــ ـن نزدیکیــ ـاست دریــ ـا

مگه موهاتو وا کردﮮ كــ ـه موجش اومده ایــ ـنجا

كــ ـنارم هستے و بـ ـازم

بـ ـهونه هامو میگیــ ـرم

میــ ـگم :

واﮮ ... چقدر سرده !

میــ ـام دستاتو میــ ـگیرم ... ..

از تَمام رمز و راز هاے عِشق

جُز هَمین سِه حرف

جز هَمین سِه حَرف ساده ی میان تهے

چیز دیگرے سَرم نمے شَود

مَن سَرم نمی شَود

ولے ..

راستے

دلَم که مے شَود !




الو ... الو... سلام

کسی اونجا نیست ؟؟؟؟؟

مگه اونجا خونه ی خدا نیست؟

پس چرا کسی جواب نمیده؟

یهو یه صدای مهربون! ..مثل اینکه صدای یه فرشتس .بله با کی کار داری کوچولو؟

خدا هست؟ باهاش قرار داشتم.. قول داده امشب جوابمو بده.

بگو من میشنوم .کودک متعجب پرسید: مگه تو خدایی ؟من با خدا کار دارم ...

هر چی میخوای به من بگو قول میدم به خدا بگم .

صدای بغض آلودش آهسته گفت یعنی خدام منو دوست نداره؟؟؟؟

فرشته ساکت بود .بعد از مکثی نه چندان طولانی:نه خدا خیلی دوستت داره.مگه کسی میتونه تو رو دوست نداشته باشه؟

بلور اشکی که در چشمانش حلقه زده بود با فشار بغض شکست وبر روی گونه اش غلطید وباهمان بغض گفت :اصلا اگه نگی خدا

باهام حرف بزنه گریه میکنما...

بعد از چند لحظه هیاهوی سکوت ؛

بگو زیبا بگو .هر آنچه را که بر دل کوچکت سنگینی میکند بگو..دیگر بغض امانش را بریده بود بلند بلند گریه کرد وگفت:خدا جون خدای مهربون،خدای قشنگم میخواستم بهت بگم تو رو خدا نذار بزرگ شم تو رو خدا...چرا ؟این مخالف تقدیره .چرا دوست نداری بزرگ بشی؟آخه خدا من خیلی تو رو دوست دارم قد مامانم ،ده تا دوستت دارم .اگه بزرگ شم نکنه مثل بقیه فراموشت کنم؟

نکنه یادم بره که یه روزی بهت زنگ زدم ؟نکنه یادم بره هر شب باهات قرار داشتم؟مثل بقیه که بزرگ شدن و حرف منو نمی فهمن.

مثل بقیه که بزرگن و فکر میکنن من الکی میگم با تو دوستم .مگه ما باهم دوست نیستیم؟پس چرا کسی حرفمو باور نمیکنه ؟خدا چرا بزرگا حرفاشون سخت سخته؟مگه اینطوری نمی شه باهات حرف زد...

خدا پس از تمام شدن گریه های کودک:آدم ،محبوب ترین مخلوق من.. چه زود خاطراتش رو به ازای بزرگ شدن فراموش میکنه...کاش همه مثل تو به جای خواسته های عجیب من رو از خودم طلب میکردند تا تمام دنیا در دستشان جا میگرفت.

کاش همه مثل تو مرا برای خودم ونه برای خودخواهی شان میخواستند .دنیا برای تو کوچک است ...

بیا تا برای همیشه کوچک بمانی وهرگز بزرگ نشوی...

کودک کنار گوشی تلفن،درحالی که لبخندبرلب داشت در آغوش خدا به خواب فرو رفت

خدايا ؛

 

کسي را که قسمت کس ديگريست،


سر راهمان قرار نده...


تا شبهاي دلتنگيش براي ما باشد...


و روزهاي خوشش براي کس ديگري...!

[تصویر: 73613953016095448619.jpg]

باد
به نوازش گیسوان من بیا
و فریاد مرا با خود ببر
بی‌ وفا یان را به تو سپرده ام
آنان که در دل خود سنگ رو یانده بودند
و تنهایی را به من آموختند
و آنان که خود از سنگ بودند
و آتش را در دل من بر افروختند

نقــــــش یـــک درخــتـــــــ خــشــکــــــــ را

در زنــــدگـــی بـــــازی میـــکـنمـــــــ


نمـــیـدانـــــم کـه بایـــد چشـــــم انتـــظار بهــار باشـــــم


یـــا هـــــیـــزم شـــکنــــــ پـیــــــــــر...!!

باز هم شب آماده
شب لباس سیاهه خود را به تن کرده
سیاه تر از همیشه
همه خوابند
ولی‌ چشمهای من خواب را نمیخواهند
من از شب هراسانم
ستاره ای دیگر نیست
مهتاب هم بخواب رفته
من بیدار به انتظار مهتاب
شبی‌ مهتاب خواهد آمد
باز هم انتظار
چند سال از این انتظار می‌گذرد؟
ده، بیست، سی،......


نگذار دیگران نام تورا بدانند

همین زلال بیکران چشمانت

برای پچ پچ هزار ساله انان کافیست . . .


There are moments in life when you miss someone
So much that you just want to pick them from
Your dreams and hug them for real


گاهی در زندگی دلتان به قدری برای كسی تنگ می شود
كه می خواهید او را از رویاهایتان بیرون بیاورید
و آرزوهای خود در آغوش بگیرید



When the door of happiness closes, another opens
But often times we look so long at the
Closed door that we don't see the one which has been opened for us

وقتی در شادی بسته می شود، در دیگری باز می شود
ولی معمولاً آنقدر به در بسته شده خیره می مانیم
كه دری كه برایمان باز شده را نمی بینیم


Don't go for looks; they can deceive
Don't go for wealth; even that fades away
Go for someone who makes you smile
Because it takes only a smile to
Make a dark day seem bright
Find the one that makes your heart smile

به دنبال ظواهر نرو؛ شاید فریب بخوری
به دنبال ثروت نرو؛ این هم ماندنی نیست
به دنبال كسی باش كه به لبانت لبخند بنشاند
چون فقط یك لبخند می تواند
شب سیاه را نورانی كند
كسی را پیدا كن كه دلت را بخنداند


Dream what you want to dream
Go where you want to go
Be what you want to be
Because you have only one life
And one chance to do all the things
You want to do

هر چه میخواهی آرزو كن
هر جایی كه میخواهی برو
هر آنچه كه میخواهی باش
چون فقط یك بار زندگی می كنی
و فقط یك شانس داری
برای انجام آنچه میخواهی


May you have enough happiness to make you sweet
Enough trials to make you strong
Enough sorrow to keep you human and
Enough hope to make you happy


خوب است كه آنقدر شادی داشته باشی كه دوست داشتنی باشی
آنقدر ورزش كنی كه نیرومند باشی
آنقدر غم داشته باشی كه انسان باقی بمانی
و آنقدر امید داشته باشی كه شادمان باشی


The happiest of people don't necessarily
Have the best of everything
They just make the most of
Everything that comes along their way

شاد ترین مردم لزوماً
بهترین چیزها را ندارند
بلكه بهترین استفاده را می كنند
از هر چه سر راهشان قرار میگیرد


The brightest future will always be based on a forgotten past
You can't go forward in life until
You let go of your past failures and heartaches

همیشه بهترین آینده بر پایه گذشته ای فراموش شده بنا می شود
نمیتوانی در زندگی پیشرفت كنی
مگر غمها و اشتباهات گذشته را رها نكنی


When you were born, you were crying
And everyone around you was smiling
Live your life so at the end
You’re the one who is smiling and everyone
Around you is crying

وقتی كه به دنیا آمدی، تو گریه می كردی
و اطرافیانت لبخند به لب داشتند
آنگونه باش كه در پایان زندگی
تو تنها کسی باشی که لبخند بر لب داری
و اطرافیانت گریه می كنند


Please send this message to those people
(Who mean something to you (I JUST DID
To those who have touched your life in one way or another
To those who make you smile when you really need it
To those who make you see the
Brighter side of things when you are really down
To those whose friendship you appreciate
To those who are so meaningful in your life


لطفاً این پیام را به كسانی بفرست
كه برایت ارزشی دارند (همان طور كه من این كار را كردم)
به كسانی كه به طرق مختلف در زندگیت تأثیر داشته اند
به كسانی كه وقتی نیاز داشتی لبخند به لبانت نشاندند
به آنهایی كه وقتی واقعاً ناامید بودی
دریچه های نور را نشانت دادند
به كسانی كه به دوستی با آنها ارج می گذاری
و به آنهایی كه در زندگیت بسیار پرمعنا هستند


Don't count the years, count the memories

سالها را نشمار، خاطرات را بشمار

نفس می کشم نبودنت را
نیستی
هوای بوی تنت را کرده ام
می دانی
پیرهن جدایی ات بدجور به قامتم گشاد است
تو نیستی
آسمان بی معنیست
حتی آسمان پر ستاره
و باران
مثل قطره های عذاب روی سرم می ریزد
تو نیستی
و من چتر می خواهم ...
هر چیزی که حس عاشقانه و شاعرانه می دهد در چشمانم لباس سیاه پوشیده...
خودم را به هزار راه میزنم
به هزار کوچه
به هزار در
نکند یاد آغوشت بیفتم ...

 
بــــ ــــگـ ــــو تــــــمـ ـــــامِ تــــو مـــ ــــال مـــن اســتـــــ !!

 
دلـمـ ـ ــ ــ ـ میـخـواهــد

 
حـسـادت کـنـمــ

بـــ ِ خـــــــــــ ـــــــــــــــودم

خیلی سخته بهت بگه تو فقط یه صدایی!
خیلی سخته بهت بگه هفته ای یه بار می خوام این صدا رو بشنوم!
خیلی سخته دلت گرفته باشه ولی بترسی باهاش دردودل کنی!
خیلی سخته پر از گریه باشی ولی بخندی که ناراحت نشه!
خیلی سخته به وجودش نیاز داشته باشی ولی کنارت نباشه!
خیلی سخته دوشت داشته باشی باهاش حرف بزنی ولی نتونی بهش حتی یه زنگ بزنی!
خیلی سخته هم نتونی باهاش بمونی هم بدون اون بمیری!!!